انجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Estimate of erosion and sediment by using Cs-137برآورد فرسایش و رسوب در حوزه آبخیز زیارت، گرگان با استفاده از سزیم 13710911845139FAکاظم نصرتیدانشیار، گروه جغرافیا، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانسعیده جلالیکارشناسی ارشد، گروه ژئومورفولوژی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانمحمدرضا زارعاستادیار، گروه فیزیک کاربردی، دانشکده علوم کاربردی، دانشگاه مالک اشتر، اصهان، ایرانلقمان شیرزادیدانشجوی دکتری ژئومورفولوژی، دانشکده علوم زمین، دانشگاه شهید بهشتی، تهران، ایرانJournal Article20161008As one of the fauna and flora reservation sites, hyrcanian forest ecosystems have experienced sever destruction during recent decades because of the improper land uses. Use of fallout radionuclide, particularly Cs137, is one of the trusty methods in soil erosion rate. The purpose of this research was to estimate soil erosion rate in Hyrcanian forest heights in Ziarat catchment using radioactive element Cs137. Therefore, first Cs137 inventory was calculated in three land uses including forest, rangeland, and cultivate lands. After that, the erosion and sedimentation rates for each land use were determined using mass balance II model for cultivate areas and intuition and diffusion model for uncultivated area. The impact of land use on the soil erosion and sedimentation rate and organic carbon storage were investigated using ANOVA. The research found that the annual Cs137 inventory estimated was 575, 286, and 258 Bq/m2 in the forest, rangeland, and cultivate lands respectively. The maximum and minimum erosion rate had occurred in cultivated land by 39.8 and forest land by 5.2 ton/ha/y respectively. In addition, there was a positive correlation between erosion and sediment rate and organic carbon storage. The findings of this research can be used for sustainable management of Ziarat Catchment.بومسازگان جنگلهای هیرکانی بهعنوان یکی از ذخیرهگاههای جانوری و گیاهی در دهههای اخیر مورد تغییر کاربری غیراصولی و درنتیجه تخریب شدید واقعشده است. استفاده از رادیونوکلوئید ریزشی، بهخصوص عنصر سزیم137 یکی از روشهای قابلاعتماد در تعیین فرسایش خاک است. هدف از این پژوهش، برآورد نرخ فرسایش خاک در ارتفاعات جنگلهای هیرکانی با استفاده از عنصر رادیواکتیو سزیم 137 در حوزه آبخیز زیارت است. به این منظور ابتدا میزان موجودی عنصر سزیم137 در سه کاربری جنگل، مرتع و کشاورزی محاسبه شد. سپس با استفاده از مدل توازن جرمی II برای مناطق کشاورزی و مدل انتقال و پخش برای مناطق غیر کشاورزی میزان فرسایش و رسوب هرکدام از کاربریها مشخص شد. همچنین با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس (ANOVA) تأثیر کاربری اراضی بر نرخ فرسایش و رسوب و ذخیره کربن آلی بررسی شد. بر اساس نتایج بهدستآمده، میانگین موجودی سزیم 137 در کاربریهای جنگل، مرتع و کشاورزی به ترتیب 575، 286 و 258 بکرل بر مترمربع است. اراضی کشاورزی با میزان 8/39 و اراضی جنگلی با 2/5 تن در هکتار در سال، به ترتیب بالاترین و پایینترین میزان نرخ فرسایش را به خود اختصاص دادند. همچنین، همبستگی مثبت بین نرخ فرسایش و رسوب و ذخیره کربن آلی وجود دارد. نتایج این تحقیق میتواند در راستای مدیریت پایدار حوزه آبخیز زیارت مورداستفاده قرار گیرد.http://www.jewe.ir/article_45139_9abae31e3f925851ad02d060d550c14b.pdfانجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Estimating the Environmental Flow Requirement in Downstream of Hydroelectric Power Plant of Zivkeh- Piranshahrبرآورد نیاز زیستمحیطی پاییندست نیروگاه برقآبی زیوکه- پیرانشهر11913245293FAبهزاد حصاریاستادیار، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران0000-0001-8142-6238مریم خانمحمدیکارشناس ارشد، گروه مهندسی آب، دانشکده کشاورزی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20161128For river management, it is essential to allocate a certain amount of water to sustain life and ecology of the river. In recent years, the environmental flow requirement (EFR) of river has been posed as a new competitor of basin water consumptions aside domestic, agriculture, and industry sectors. In this research, different hydrological criteria of EFR was probed in downstream of Zivakeh hydroelectric power plant. Five hydrological methods such as the probability of 95% and 90% of flow duration curve, Montana, 1SD, monthly distribution probability of drought with the return period of 25 years, and 1, 7, and 30 days with different return periods such as 1Q10, 7Q10, 30Q5 were used. For analysis 22-years daily data from the water year of 1372 to 1393 were used. The results indicated that the monthly average of the five methods varied from 0.48 to 3.13 m<sup>3</sup>/s that equals 35.5 MCM and 25% of mean annual runoff (MAR) of the river. These values for EFR show good agreement with the common indices.در مدیریت رودخانه، تخصیص مقدار معینی آب، برای تداوم حیات و اکولوژی رودخانه ضروری است. در سالهای اخیر، نیاز آبی محیط زیستی رودخانه، بهعنوان منبع جدید مصارف حوضه در کنار بخش شرب، کشاورزی و صنعت مطرح است. در این تحقیق روشهای مختلف تعیین حداقل جریان لازم برای دبی زیستمحیطی با شاخصهای هیدرولوژیکی در پاییندست نیروگاه برقآبی زیوکه موردبررسی قرار گرفتند. پنج روش هیدرولوژیکی شامل، احتمال وقوع 95% و 90% منحنی تداوم جریان، مونتانا، 1SD، احتمال وقوع خشکسالی ماهانه با دوره برگشت 25 سال و تجزیهوتحلیل دبیهای حداقل روزانه 1، 7 و 30 روزه در دوره برگشتهای مختلف مثل 1Q10، 7Q10 و 30Q5 استفاده شدند. آمار روزانه 22 ساله ایستگاه هیدرومتری سیلوه از سال آبی 1372 تا 1393 مورداستفاده قرار گرفت. نتایج حاکی از آن است که نیاز زیستمحیطی بهصورت متوسط در هر 5 روش از 48/0 تا 13/3 مترمکعب در ثانیه در ماههای مختلف متغیر است. این مقدار معادل 5/35 میلیون مترمکعب و حدود 25% آورد رودخانه است. در نظر گرفتن این حجم بهعنوان نیاز زیست محیطی، با شاخصهای رایج همخوانی خوبی نشان میدهد.http://www.jewe.ir/article_45293_9938dfdd1299ca8596c2bad927f89a9d.pdfانجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Assessment of Climate Change Impact on Precipitation and Temperature Variation in Watershed of Karoon 3 Damارزیابی اثرات تغییر اقلیم بر تغییرات بارندگی و دما در حوضه آبریز سد کارون313314345294FAعلیرضا نیکبخت شهبازیگروه مهندسی منابع آب، دانشکده کشاورزی، واحد اهواز، دانشگاه آزاد اسلامی، اهواز، ایرانJournal Article20161212This study aimed at investigating climate change impacts on precipitation and temperature variations in the watershed of Karoon 3 Dam using LARS-WG statistical model in the future. For this purpose, the climate data of 10 atmospheric general circulation models (GCM) were used under three distinict emission senarios in the watershed of Karoon 3 Dam. The precipitation and temperature parameters of the study area were simulated for 2011-2099 using the data of 1980 - 2007 in six synoptic stations. First, mean monthly precipitation was calculated using daily data by Inverse Distance Weighted interpolation method. In order to investigate six months’ precipitation variation, the summation of 6, 12, and 24 months’ precipitation were calculated.The model calibration and verification was evaluated using LRAS-WG5 model for the base year (2007-1980) in order to determine the production feasibility and simulation of meteorological data in future periods. Using atmospheric GCM and the IPCC climate change scenarios, the simulation and production of meteorological data was performed for future periods. The monthly precipitation and minimum and maximum temperature difference were analyzed. The research showed thatdifference between monthly maximum and minimum temperature decreases under climate change in spring and summer. Spring precipitations increase while summer and autumn precipitations decrease. The most increase of precipitation takes place in winter and in January. Moreover, the results showed that the frequency of normal and wet years with respect to the long-term average rainfall in the area was more in B1 and A2 emissions scenarios compared with A1B.هدف از این تحقیق تعیین اثر تغییر اقلیم بر تغییرات بارش و دمای حوزه آبریز سد کارون 3 در دورههای آتی با استفاده از مدل آماری LARS-WG است. به این منظور از دادههای اقلیمی 10 مدل گردش عمومی جوّ تحت سه سناریوی انتشار در حوضه سد کارون 3 استفاده شد. بارش و دمای حوزه تحت تأثیر تغییر اقلیم در دوره (2099-2011) با توجه به دادههای دوره آماری 1980 تا 2007 در 6 ایستگاه هواشناسی شبیهسازی شد. با استفاده از بارش روزانه سالهای آماری، میزان بارش ماهانه حوزه با روش عکس فاصله وزندار، محاسبه شد. بهمنظور بررسی تغییرات بارش 6 ماهه، سالانه و دوسالانه، مجموع بارشها در بازه 6 و 12 و 24 ماهه محاسبه شدند. جهت بررسی امکان تولید و شبیهسازی دادههای هواشناسی در دورههای آتی واسنجی و صحت سنجی مدل با استفاده از مدل LRAS-WG5 برای سال پایه (2007-1980) انجام گرفت. با استفاده از مدلهای گردش عمومی جوّ و سناریوهای تغییر اقلیم IPCC شبیهسازی و تولید دادههای هواشناسی در دورههای آتی صورت گرفت. وضعیت بارش ماهانه و اختلاف دمای حداقل و حداکثر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که در فصل بهار و تابستان در حوزه کارون 3، اختلاف دمای حداکثر و حداقل ماهانه تحت تأثیر تغییر اقلیم کاهش پیدا میکند. میزان بارشها در فصل بهار افزایش یافته و در فصل تابستان و پاییز کاهش مییابد. بیشترین افزایش بارش در فصل زمستان و در دی ماه اتفاق میافتد. نتایج همچنین نشان داد که فراوانی سالهای نرمال و مرطوب نسبت به میانگین درازمدت بارش منطقه در سناریو انتشار B1 و A2 بیشتر از A1B است.http://www.jewe.ir/article_45294_6ca1971d1213886133eb0144e242b4ab.pdfانجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Biological Treatment of Domestic Wastewater using Chlorella vulgaris Microalgae at Laboratory Scaleتصفیه بیولوژیکی فاضلاب خانگی با استفاده از میکروجلبک کلرلا ولگاریس در مقیاس آزمایشگاهی14415646035FAموسی عباسی بیرگانیکارشناس ارشد، گروه محیط زیست، دانشکده محیط زیست و منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی خاتمالانبیاء (ص) بهبهان، خوزستان، ایرانرضا علیزادهاستادیار، گروه محیط زیست، دانشکده محیط زیست و منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی خاتمالانبیاء (ص) بهبهان، خوزستان، ایرانستار طهماسبی انفرادیاستادیار، گروه زیستفناوری انرژی و محیط زیست، پژوهشگاه ملی مهندسی ژنتیک و زیستفناوری، تهران، ایرانستار سلطانیانمربی، گروه محیط زیست، دانشکده محیط زیست و منابع طبیعی، دانشگاه صنعتی خاتمالانبیاء (ص) بهبهان، خوزستان، ایرانJournal Article20161109It is highly emphasis on the wastewater treatment because of its high potential in contaminating the food and water. One of the most effective biological methods in wastewater treatment is usage of plants. A group of the plants, which has attracted the researchers’ attention is the microalgae. Microalgae consume the nutritious materials with the help of the sun light, turn these materials into useful biomass and secure the wastewater resources from contamination. In this study, the<em> Chlorella Vulgaris</em> microalgae performance was assessed in purifying municipal wastewater. First, the microalgae were grown inside a photobioreactor and later the biomass of microalgae was cultivated under varying conditions in the wastewater medium in order to examine their performance. During the period of growing microalgae in the wastewater, BOD of wastewater was determined in different conditions at various retention times using BOD meter. The best condition for the<em> Chlorella Vulgaris</em> microalgae growth was determined at 35 ˚C and biomass concentration of 30%. The results showed that under the optimal growth condition and after 72 hours of retention time, <em>Chlorella Vulgaris</em> was capable to remove 82% of the wastewater BOD. The results asserted <em>Chlorella Vulgaris</em> microalgae capability in decreasing wastewater BOD and its applicability in wastewater treatment.در قرن اخیر با افزایش جمعیت و رشد صنایع، حجم بالایی از فاضلاب ایجاد شده است. به علت توانایی بالقوهی فاضلابها در آلودهسازی منابع غذایی و آبها، تأکید زیادی بر تصفیه فاضلابها صورت گرفته است. یکی از مؤثرترین روشهای بیولوژیکی در تصفیهی فاضلاب، استفاده از گیاهان میباشد. گروهی از گیاهان که اخیراً جهت تصفیهی فاضلابها مورد توجه محققین قرار گرفتهاند، میکروجلبک ها میباشند. میکروجلبکها با استفاده از نور خورشید، مواد مغذی فاضلاب را مصرف کرده و این مواد را به تودههای زیستی مفیدی تبدیل میکنند. در این پژوهش عملکرد میکروجلبک کلرلاولگاریس در تصفیهی فاضلاب انسانی مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا میکروجلبک درون فتوبیورآکتور پرورش داده شد و سپس تودهی زیستی میکروجلبک تحت شرایط متغیر در محیط فاضلاب کشت داده شد. طی دورهی پرورش میکروجلبک ها در فاضلاب، میزان BOD فاضلاب، در شرایط مختلف آزمایش و در زمانهای ماند متفاوت، با استفاده از دستگاه BOD متر تعیین شد. بهترین شرایط جهت رشد میکروجلبک کلرلا ولگاریس در محیط فاضلاب دمای 35 درجهی سانتی گراد و غلظت زیست تودهی 30 درصد تعیین شد. نتایج نشان داد که در شرایط بهینهی رشد و در زمان ماند 72 ساعت، میکروجلبک کلرلاولگاریس قادر به حذف 82 درصد از BOD فاضلاب میباشد. نتایج بهدست آمده توانایی میکروجلبک کلرلا ولگاریس در کاهش میزان BOD فاضلاب و امکان کاربرد آن جهت تصفیهی فاضلاب را نشان داد.http://www.jewe.ir/article_46035_6d06919e2e52e073aebca6183e181f12.pdfانجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Study of Soil Pollution with Heavy Metals due to Leakage of Petroleum Hydrocarbons at Kermanshah Refineryمطالعه آلودگی خاک به فلزات سنگین ناشی از نشت هیدروکربن های نفتی در پالایشگاه کرمانشاه15716946063FAرامین ساریخانیاستادیار، گروه زمین شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه لرستان، لرستان، ایرانآرتیمس قاسمی دهنویاستادیار، گروه زمین شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه لرستان، لرستان، ایرانعلی مرادپوردانشجوی دکترا، بخش حفاظت خاک و آبخیزداری، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی کرمانشاه، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، کرمانشاه، ایرانمسلم امیریکارشناسی ارشد، گروه زمین شناسی، دانشکده علوم پایه، دانشگاه لرستان، لرستان، ایرانJournal Article20161009In recent decades, soil pollution with petroleum hydrocarbons in oil-rich countries (such as Iran) has been one of the most challenging issues. In these countries with petroleum industries, mines of oil exploration, refineries, etc., leakage from tanks or pipelines of oil transmission due to corrosion and damage bring about oil pollution for the soil. This study aimed at evaluating and measuring the amount of heavy metals in the soil of Kermanshah Refinery and statistical analysis in order to locate high-risk areas in terms of pollution caused by oil leaks, extraction, refining, and transportation. Therefore; 15 samples of surrounded soil of Kermanshah Refinery were analyzed to determine soil pollution with petroleum compounds. According to results of ICP-MS analysis of soil samples, the process of heavy metal changes in the soil of Kermanshah Refinery was Cr>Zn>Ni>V>Cu>Pb>Co>Sc>As>Cd. Geo accumulation index indicated that the intensity of the refinery soil is classified in the range of no pollution to average with reference to chromium and nickel. Besides, the finding from enrichment factor indicated the average enrichment of the region soil by chromium and lead. Moreover, it confirmed that enrichment in lead and copper has anthropogenic origin. Pollution load index of chromium, nickel, zinc, copper, and lead showed soil pollution to these metals. Zoning map of heavy metal density in the region soil demonstrates that high density of the elements in some stations is related to the petroleum leakage from installations and storage tank.در دهههای اخیر چالش ناشی از آلودگی خاک با هیدروکربنهای نفتی تبدیل به یکی از خطرات جدی در کشورهای نفتخیز جهان از جمله ایران شده است. در کشورهایی که دارای تأسیسات، پالایشگاهها و منابع نفتی هستند و بهطور دائم فرایندهای اکتشاف در حال انجام است، نشت و تراوش آلایندهها و فرآوردههای نفتی و نفوذ آنها در خاک در هنگام ذخیرهسازی و یا انتقال، از مهمترین آلودهکنندههای خاک به شمار میآید. در این پژوهش با هدف بررسی و اندازهگیری میزان فلزات سنگین در خاک محدوده پالایشگاه کرمانشاه سعی شده ضمن دستیابی به غلظت این فلزات و تحلیل آماری آنها، مناطق پرخطر به لحاظ آلودگی ناشی از نشت، استخراج، پالایش و یا حمل نفت مشخص گردند. لذا تعداد 15 نمونه خاک از محوطه پالایشگاه انتخاب و از نظر میزان آلودگی به اجزاء نفتی مورد آزمایش قرارگرفتهاند. بر اساس نتایج حاصل از آنالیز ICP-MS نمونههای خاک پالایشگاه کرمانشاه روند تغییرات غلظت فلزات سنگین بهصورت Cr>Zn>Ni>V>Cu>Pb>Co>Sc>As>Cd است. شاخص زمین انباشت حاکی از آن است که خاک پالایشگاه در عناصر نیکل و کروم در محدوده غیر آلوده تا آلودگی متوسط قرار میگیرند. این در حالی است که نتایج حاصل از فاکتور غنیشدگی دال بر غنیشدگی خاک از کروم و سرب بوده و همچنین اثبات میکند غنیشدگی در عناصر سرب و مس ناشی از عوامل انسانزاد میباشد. شاخص بار آلودگی عناصر کروم، نیکل، روی، مس و سرب نشان میدهد که خاک موردبررسی به لحاظ این عناصر دارای آلودگی است. نقشه پهنهبندی عناصر سنگین در محدوده موردبررسی بیانکننده آن است که غلظت بالای برخی عناصر در ایستگاههای نمونهبرداری ناشی از نشت آلایندههای هیدروکربنی از مخازن و تأسیسات نفتی میباشد.http://www.jewe.ir/article_46063_5d905c15e07ed0b1ad263202f25436e0.pdfانجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Assessing Soil Pollution with Heavy Metals using Contamination Factor Index at Zahedan Municipal Landfillبررسی آلودگی خاک به فلزات سنگین با استفاده از شاخص فاکتور آلودگی در محل دفن زباله شهری زاهدان17018047473FAفاطمه بزیکارشناسی ارشد، گروه مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست - آلودگی محیطزیست، دانشکده منابع طبیعی و محیطزیست، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانمحمدرضا رضاییاستادیار، گروه محیطزیست، دانشکده منابع طبیعی و محیطزیست، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانمحمدحسین صیادی اناریدانشیار، گروه محیطزیست، دانشکده منابع طبیعی و محیطزیست، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران0000-0002-7128-9919Journal Article20170512Solid waste is one of the most important sources of soil contamination. Soil chemical contaminants such as heavy metals have created deep concern throughout the world. Heavy metals are naturally present in all soils, but soil contamination due to human activities is increasing. The accumulation of these metals in the soil eventually results in their entry into the food cycle and threaten human health and other living beings. In this study, the soil pollution of Zahedan city landfill by heavy metals was studied using contamination factor index. A total of 20 soil samples, 10 topsoil samples (up to 30 cm) and 10 depth soil samples (from a depth of 30 to 60 cm) were collected from landfill and processed for determination of element concentrations by Atomic Absorption Spectrometry and for statistical analysis, the SPSS software version 23 was used. The results showed that mean concentrations of chromium, cadmium, lead, and arsenic in topsoil were 152.48, 0.213, 54.499, and 0.344 mg/kg respectively while these concentrations for deep soil were 177.14, 0.252, 49.365, 0.414 mg/kg respectively. The contamination factor index confirmed that most of sample stations were in class of low (CF >1 and 1 15≤"> CF >3) to moderate pollution.زباله یکی از مهمترین منابع آلودهسازی خاک محسوب میشود. آلایندههای شیمیایی خاک ازجمله فلزات سنگین نگرانیهای عمیقی را در جهان ایجاد کردهاند. فلزات سنگین بهطور طبیعی در همه خاکها وجود دارند. حالآنکه آلودگی خاک به دلیل فعالیتهای بشر روبه افزایش است. انباشت این فلزات در خاک در نهایت باعث ورود آنها به چرخه غذایی و تهدید سلامت انسان و سایر موجودات میشود. در این تحقیق آلودگی خاک مکان دفن زباله شهر زاهدان به فلزات سنگین با استفاده از شاخص آلودگی موردبررسی قرار گرفت. تعداد 20 نمونه خاک شامل 10 نمونه خاک سطحی (تا عمق 30 سانتیمتری) و 10 نمونه خاک عمقی (از عمق 30 تا 60 سانتیمتری) از محل دفن زباله برداشت شدند. برای تعیین غلظت عناصر از دستگاه جذب اتمی استفاده و برای تجزیهوتحلیل از نرمافزار SPSS نسخه 23 استفاده شد. نتایج نشان داد که میانگین غلظت کروم، کادمیوم، سرب و آرسنیک در خاک سطحی به ترتیب 48/152، 213/0، 499/54 و 344/0 میلیگرم در کیلوگرم و در خاک عمقی به ترتیب 14/177، 252/0، 365/49، 414/0 میلیگرم در کیلوگرم میباشد. بر اساس شاخص آلودگی بیشتر ایستگاهها در طبقه آلودگی کم تا متوسط (1 >CF و 3>CF 15≤"> 1) قرارگرفتهاند.http://www.jewe.ir/article_47473_a29984936032f33f11823a900c4de1d4.pdfانجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Assessing the Efficiency of Continuous Flow Column of Pine Fruit Powder in Removal of Chromium (VI) from Aqueous Solutionبررسی کارایی ستون جریان پیوسته پودر مخروط کاج در حذف کروم VI از محلولهای آبی18118948030FAفهیمه شریفانکارشناسی ارشد، گروه علوم و مهندسی آب، گرایش آبیاری و زهکشی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانعلی شهیدیدانشیار، گروه علوم و مهندسی آب، ، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایرانعباس خاشعی سیوکیدانشیار، گروه علوم و مهندسی آب، ، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران0000-0002-2863-8483Journal Article20170428The hexavalent chromium is one of the toxic and soluble heavy metals, which is absorbed and stored in human body through the digestive system and skin. Therefore, the aim of this study was to adsorb the hexavalent chromium from aqueous media using continuous flow fixed bed of pine fruit. The adsorbent was prepared in laboratory scale and pulverized by standard ASTM sieve (100 mesh). Stock solution of chromium was prepared using potassium dichromate and the unknown concentration of hexavalent chromium was determined using atomic absorption spectrometry. In order to study the behavior of the sorbent in the fixed-bed column, we used glass column with the length of 25 cm and diameter of 2.5 cm. The effect of initial concentration of chromium and flow rate were examined. Test results showed that the maximum uptake of Cr(VI) obtained was 38.748 mg/g in a flow rate of 12 ml/min and initial concentration of 0.11 mg/l. According to the obtained results, the total amount of chromium absorbed and the adsorption capacity of the column decreased by increasing the concentration of initial chromium concentration. The maximum adsorption of Cr(VI) using the pine fruit powder achieved at flowrate of 4 ml/min and initial concentration of adsorbent of 0.15 mg/l. our findings confirms the capability of pine fruit powder application as an effective and cheap method for the removal of Cr(VI) from polluted effluents.کروم شش ظرفیتی از جمله فلزات سنگین سمی و قابل حل در آب است که هم از طریق سیستم گوارش و هم از طریق پوست در بدن انسان جذب و ذخیره میگردد. لذا هدف از این مطالعه حذف کروم شش ظرفیتی از محلول های آبی توسط پودر مخروط کاج به روش پیوسته بوده است. جاذب مورد نظر در شرایط آزمایشگاهی تهیه و با استفاده از الک استانداردASTM با اندازه مش 100 دانه بندی شد. برای تهیه محلول استوک کروم از دی کرومات پتاسیم استفاده شد و غلظت کروم در نمونه ها با استفاده از دستگاه جذب اتمی تعیین گردید. به منظور بررسی رفتار جاذب در ستون بستر ثابت، ستون شیشه ای به طول 25 سانتی متر و قطر 5/2 سانتی متر مورد استفاده قرار گرفت. اثر غلظت اولیه کروم و دبی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج آزمایشات نشان داد ماکزیمم یون کروم شش ظرفیتی جذب شده بر روی جاذب mg/g748/38 در شرایط دبی ml/min12 و غلظت اولیهmg/l 11/0 بدست آمد. با توجه به نتایج بدست آمده، کل مقدار یون کروم جذب شده و ظرفیت جذب ستون با افزایش دبی کاهش یافته و با افزایش غلظت کروم ورودی افزایش مییابد. در دبی ml/min 4 و غلظت mg/l15/0 یون کروم شش ظرفیتی بخوبی از روی ستون با جاذب پودر مخروط کاج حذف می شود. داده ها نشان دادند که میتوان از پودر مخروط کاج به عنوان یک روش موثر و ارزان قیمت در جهت حذف کروم شش ظرفیتی از پسابهای آلوده استفاده کرد.http://www.jewe.ir/article_48030_2abe6c36b8758ce9a02d5b677b5134be.pdfانجمن علمی سیستم های سطوح آبگیر باران ایرانمحیط زیست و مهندسی آب2476-36833220170622Efficiency Assessment of Coagulants in the Removal of Arsenic from Waterبررسی کارایی منعقد کنندهها در حذف آرسنیک از آب19019949052FAبهزاد کوهیکارشناس ارشد شیمی، آزمایشگاه ریزآلاینده ها، شرکت آب و فاضلاب اردبیل، اردبیل، ایرانشاهین پاستکارشناسی مهندسی عمران آب و فاضلاب، شرکت آب و فاضلاب اردبیل، اردبیل، ایرانJournal Article20170201Coagulation and flocculation process is one of the common methods used in water treatment plants used for treatment of surface waters. If performed correctly, this process can affect the removal of heavy metals and the removal rate will reach its maximum value. In the present study, the effect of coagulants dosage and different elements in water such as calcium and sulfate ions on the arsenic reduction process were assessed at different pH values. Jar test was used to determine the optimal dosage of coagulant and to assess the effect of parameters such as pH, coagulant dosage, temperature, stirring speed, etc. The reduction percentage of total arsenic in the presence of PAC was 10 to 15% more than Ferric Chloride. The results showed that in the case of the polyelectrolyte coagulants aid, the reduction rate was high. Soluble material in water had different impact on the reduction of arsenic concentrations with changes in pH values.فرآیند انعقاد و لختهسازی یکی از روشهای معمول مورد استفاده در تصفیهخانههای آب جهت تصفیه آبهای سطحی میباشد. این فرآیند در صورت صحیح انجام شدن میتواند بر روی حذف فلزات سنگین نیز تأثیر گذاشته و درصد حذف فلزات را به بیشترین مقدار خود برساند. در تحقیق حاضر تأثیر مواد منعقد کننده مختلف، عناصر موجود در آب مانند یونهای کلسیم و سولفات بر روی فرآیند کاهش آرسنیک در pH های مختلف موردبررسی قرارگرفت. آزمون جار نیز جهت تعیین مقدار بهینه منعقدکننده و بررسی تأثیر پارامترهایی از جمله pH، نسبت غلظت منعقد کننده، دما، سرعت هم زدن و غیره استفاده شد. درصد کاهش آرسنیک کل در حضور ماده منعقد کننده پلیآلومینیمکلراید 10 تا 15 درصد بیشتر از کلروفریک مشاهده شد. نتایج نشان داد که در صورت استفاده از مواد کمک منعقد کننده پلیالکترولیت درصد کاهش فلز بیشتر افزایش مییابد. مواد محلول موجود در آب تأثیر متفاوتی بر روی کاهش غلظت آرسنیک در کنار تغییرات pH از خود نشان دادند.http://www.jewe.ir/article_49052_31e3309896d40b2c89b378fc899fb6de.pdf